Wednesday, November 3, 2010

عجیب سخت جانی
چه بد که این قدر سخت جانی
حتا وقتی فکر می کنی به جایی رسیده ای که داری می میری
که باید بمیری
که کاش بمیری
زنده می مانی و به زندگی مزخرفت ادامه می دهی
حتا وقتی همه چیز خراب شده
آنقدر خراب که در خودت هم چیزی برای تکیه زدن باقی نمانده
زنده می مانی
چقدر سگ جانی لعنتی

1 comment:

  1. در دو روز عمر کوته سخت جانی کرده ام
    همدلی هم آشیانی هم زبانی کرده ام

    بعد از این بر چرخ بازیگر امیدم نیست نیست
    آن سر انجامی که بخشاید نویدم نیست نیست
    هدیه از ایام جز موی سپیدم نیست نیست

    ReplyDelete