آیینه های گریز . هر جایی، یافتیم اش نیاموختیم که جایی نیست به جستجویش، در آیینه ی چشم ها و به ندای آزاری اش از دهان ها پرداختیم نیاموختیم که جایی نیست گام هامان تیز تر تیز تر بدان سبب که آن گونه می دیدیم در آیینه ها و نیاموخته بودیم نباید گریز را جست! جستیم و خود جنسی پر عیار از گریز شدیم خود، گریز شدیم و نهایت بی پایان شد تنهایی، تنهایی، تنهایی...
آیینه های گریز
ReplyDelete.
هر جایی، یافتیم اش
نیاموختیم که جایی نیست
به جستجویش، در آیینه ی چشم ها
و
به ندای آزاری اش از دهان ها
پرداختیم
نیاموختیم که جایی نیست
گام هامان تیز تر
تیز تر
بدان سبب که آن گونه می دیدیم در آیینه ها
و نیاموخته بودیم
نباید گریز را جست!
جستیم و خود جنسی پر عیار از گریز شدیم
خود، گریز شدیم
و نهایت بی پایان شد
تنهایی، تنهایی، تنهایی...